من خسته ام و طاقت آزار ندارم
با اینکه تو را دارم، انگار ندارم
یک عمر به پای تو و تصمیم تو ماندم
یک بار بمان گرچه من اصرار ندارم
ای رفته و برگشته و برگشته و رفته
من حوصله ی این همه تکرار ندارم
می گفت رفیقی که مرا دوست نداری
دیگر به خدا قدرت انکار ندارم
هر لحظه خود آزاری و خود سوزی و افسوس
از ترس خودم جرأت اقرار ندارم
چون عطر تو آواره شدم کوچه به کوچه
سقفی که شود بر سرم آوار ندارم
ای جان به لب آمده ی بوسه نداده
راهی شده ام، مهلت بسیار ندارم
سیگار به سیگار به ته می رسم انگار
راهی به جز این مردن کشدار ندارم
سیگار به سیگار به سیگار به سیگار...
صابر قدیمی |